"از زندگی" عنوان وبلاگ یک خانم دکتر است که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تدریس میکند. وبلاگ شیرین احمدنیا، استاد بخش مطالعات زنان یکی از فعالترین وبلاگهای استادان دانشگاههای ایران است. احمدنیا یادداشتهای بسیار ساده، کوتاه و صمیمیای از زندگی روزمره خود و اطرافیانش در این وبلاگ قرار میدهد. این استاد دانشگاه در یکی از یادداشتهایش به "وضعیت اسفناک دانشگاههای ما" اشاره کرده است. دکتر احمدنیا نوشته است: من از زمانی که به فضای دانشگاهی وارد شدهام بنا به تجربهی خودم و همکارانم مرتب با شواهدی روبرو شدهام که در دسترسی افراد به موقعیتهای بالاتر یا موقعیتهای اجرایی و تصمیمگیری، روابط خاص بر ضوابط غلبه داشته، در ارزیابیهای مرتبط با بررسی مدارک جهت ارتقا یا ترفیع یا تغییر وضعیت اساتید ملاحظات و صلاحدیدهای جانبدارانه اعمال شده است. دستیابی به موقعیتهای کلیدی و تصمیمگیری در زمینهی توزیع فرصتهای تدریس، تحقیق، داوری، فرصتهای مطالعاتی و... مبتنی بر اصل حمایتهای درونگروهی ویژه و نه الزاماً مبتنی بر صلاحیتهای علمی و سوابق فعالیتهای مرتبط و مفید افراد بوده است. در چنین شرایطی به نظر میرسد آنچه چندان مورد نظر نیست افزایش کیفیت تدریس، صحت داوری جلسات دفاع از پایاننامهها، اصولی و روشمندبودن کارهای تحقیقاتی انجام شده، اصلاح شیوه و نوع ارتباط علمی و اخلاقی استاد و دانشجو، افزایش وجدان حرفهای اساتید، ایجاد انگیزه برای رقابت سالم در میان اساتید برای تلاش بیشتر در جهت تولید علمی و کار با توجه به استانداردهای علمی در سطح بینالمللی و... است! البته سخن تازهای نگفتم! فقط کمی درد دل کردم آن هم سربسته! میدانم!
دکتر احمدنیا در بخش دیگری از وبلاگش، یک گزارش تصویری از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی قرار داده است. وبلاگ این استاد دانشگاه در آدرس http://www.ahmadnia.net قرار دارد.
"پا شو بیا رفیقت داره میبره!"
حدود ساعت 7 یا 8 صبح با این جمله پدرم از خواب بیدار شدم و مثل برق خودمو به جلوی تلویزیون رسوندم. اخبار داشت نتایج اولیه شمارش آرا رو اعلام میکرد و خاتمی با اختلاف زیادی جلو افتاده بود. انگار دنیا رو بهم داده بودند. شاید اون موقع حتی درست نمیدونستم چرا؛ ولی خیلی خوشحال بودم. چند روزی بود که دیگه تمام فکر و ذکرمون با بچهها شده بود انتخابات. کلاسمون شده بود یه پا ستاد انتخاباتی. هنوز تصویر پنجره کلاس که بچهها با رنگ یه "خاتمی" بزرگ روش نوشته بودند توی ذهنمه. ناظم مدرسه تذکر داده بود که توی کلاس تبلیغ ممنوعه و گفته بود پاکش کنیم!
این تکه نمونهای بود از وبنوشتههای یکی، دو روز گذشته اینترنت فارسی.
دیروز دوم خرداد بود. چنانکه پیشبینی میشد بسیاری از سایتها و وبلاگهای سیاسی به مرور این روز پرداخته بودند و تاریخچه اصلاحات را مرور کردند. تصاویر خاتمی در مراسم گرامیداشت دهمین سالگرد دوم خرداد، در بسیاری از وبلاگها دیده میشد.
روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز خود، مطلبی نوشته بود که واکنش وبنویسان اصلاحطلب را در پی داشت. در این یادداشت که در سایت روزنامه کیهان نیز قابل مطالعه است، آمده: دوم خرداد اکنون حادثهای مربوط به گذشته است و کمتر کسی علاقه به یادآوری آن دارد. مدعیان و میراثخواران آن هم حتی بیشتر مایلند اصلاحطلب نامیده شوند تا دوم خردادی. از دوم خرداد فقط یک سید محمد خاتمی مانده که او را هم ظاهراً دوستانش بیشتر به عنوان یک شیخ ریش سفید می پسندند تا رجلی سیاسی که باید حرفش را شنید و خطش را خواند... دوم خرداد به یک معنا مجموعهای از تناقضهاست.
در مقابل نظر کیهان و کیهانیان، هواداران دوم خرداد از تفاوت دوم خرداد امسال با سالهای قبل، در وبلاگهایشان نوشتند. یکی از وینویسان گروه هنوز در سایت www.hanouz.com نوشته: چرا دوم خرداد امسال این همه خواهان پیدا کرده است؟ چند روزی است که از این سو و آن سو خبرهایی درباره مراسم سالگرد دوم خرداد میشنوم. ظاهرا در دانشگاههای مختلف دانشجویانی برنامههایی را به این مناسبت تدارک دیدهاند. سال گذشته و سالهای گذشته هم برنامههایی بود، اما امسال خیلی بیشتر و خودجوشتر شده است. به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که دوم خرداد امسال این همه خواهان پیدا کرده است؟
از زمانیکه نیروی انتظامی، خبر اجرای طرح امنیت اجتماعی را داد، وبنویسان زیادی در حمایت و یا مخالفت با این طرح مطالبی را در فضای اینترنت فارسی منتشر کردند. این موضوع تا چند روز قبل سه موج وبنویسی بزرگ را پشت سر گذاشته بود. اولین موج به زمان اعلام خبر و توضیحات توسط فرماندهان نیروی انتظامی بود. زمانیکه موج اول فرو نشست، تصاویری از برخورد با بدحجابی در پایتخت توسط خبرگزاریهای ایسنا، ایرنا و فارس منتشر شد. همین عکسها کافی بود تا دوباره موج وبنویسی بلند شود و اینترنتبازها، کیبوردفرسایی (مترادف قلمفرسایی) کنند. سومین موج زمانی برخواست که قطعه فیلمی از برخورد نیروهای پلیس با یک زن بدحجاب در اینترنت منتشر شد. در این فیلم که با دوربین تلفن همراه گرفته شده بود، نیروهای پلیس هنگام سوار کردن زن جوان به ماشین نیروی انتظامی کمی شدت عمل به خرج داده بودند. آن تکه فیلم که بیشتر صدا داشت تا تصویر، لحن وبنویسان را تا حدودی تغییر داد. با گذشت زمان، این موج هم رفته رفته فروکش کرد اما درگیری روز یکشنبه پلیس با دو زن جوان در میدان هفت تیر تهران، موج چهارمی را بلند کرد.
بسیاری از وبنویسان در دو روز گذشته تصاویر زنی را که با حالتی برآشفته و سر و صورتی خونین در حال عبور از میان مردم بود، منتشر کردند. روز یکشنبه ابتدا عکس ماتی در وبلاگها پخش شد که توسط دوربین تلفن همراه گرفته شده بود اما روز دوشنبه دو تصویر واضحتر و با جزئیات بیشتر از چهره این زن منتشر شد. تصاویر روز دوشنبه عمق ماجرا را بیشتر نشان میداد. تاثیر این تصاویر خونین بر ادبیات وبنویسان بسیار زیاد بوده است. وبنویسان همچنان بدون دفاع از بیحجابی و بدحجابی، از شدت عمل نیروی انتظامی انتقادهای شدیدی کردند. برخی از اینترنتبازها که معلوم است از دیدن تصاویر متاثر شدهاند، رئیس پلیس را مخاطب قرار داده و از به خشونت کشیده شدن طرح امنیت اجتماعی گله کردهاند. یکی از روزنامهنگاران وبنویس، در وبلاگ خود نوشته بود: ببخشید که بازی خونین شد.